دلفین آبی

سیگنال های در هم ذهن من

دلفین آبی

سیگنال های در هم ذهن من

آمدم سویش بجویم عشق را، قلبم شکست

در میان خانه ام تنها چراغ من شکست

من به بالین او درون انجمن مستانه خو

وه چه بی انصاف یاری بود این سرگذشت

در پس پرده چه ها پنهان نمود، من ندانستم ولی

دست آخر دست نامحرم به دستش بود و رفت

همای سعادت من بودی

ولی بر بام دیگری نشستی

و من می سوزم شاید از این آتش

ققنوسی دیگر به پا خیزد

بگو چه کنم

با هوایت

یادت