دلفین آبی

سیگنال های در هم ذهن من

دلفین آبی

سیگنال های در هم ذهن من

شوق باز آمدن سوی توام هست ولی

سردی تلخ کدورت در تو

پای پوینده ی راهم بسته

ابر خاکستری بی باران

راه بر مرغ نگاهم بسته 

 

(شاعرش نمی دونم کیه. شاید حمید مصدق باشه)

تحفه

حرفهایت روی قلبم سنگینی می کند

-و حرفهای ناگفته ی خودم-

یاد آرامش روزهای دورم به خیر

همان که با خود برده ای

چه جای گله

آنچه دادی پس گرفتی.